داستان واقعی وخیلی زیبایی که در پاکستان اتفاق افتاده
پزشک
و جراح مشهور (د.ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت
بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد ، باعجله به
فرودگاه رفت .
بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد
هوا و رعد و برق و صاعقه ، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما
شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم .
دکتر
بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت : من یک پزشک
متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما
میخواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم ؟
یکی از
کارکنان گفت : جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید میتونید یک ماشین کرایه
کنید ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است ، دکتر ایشان با کمی درنگ
پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا
نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود
.
ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و
درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او
را به خود جلب کرد .
ادامه مطلب ...