داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند

داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند

داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند | داستان ضرب المثل

اصطلـاح ماست هایشان را کیسه کردند کنایه از :

جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است.

ژنرال کریم خان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب ناصرالدین شاه قاجار بود.

گدایان و بیکاره ها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمی داشتند

و به اصطلاح ناخونک می زدند.

مختارالسطنه برای جلوگیری از این بی نظمی دستور داد

گوش چند نفر از گدایان را با میخ به درخت در کوچه ها و خیابان های تهران میخکوب کردند

و بدین وسیله از آنها رفع مزاحمت شد.

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است.

مختارالسلطنه ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.  ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل یک خشت هم بگذار در دیگ

داستان ضرب المثل یک خشت هم بگذار در دیگ

داستان ضرب المثل یک خشت هم بگذار در دیگ | داستان ضرب المثل

عروس خودپسندی ، آشپزی بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگی می کرد .

مادرشوهر پخت و پز را بعهده داشت . یک روز مادرشوهر مریض شد و از قضا آن روز مهمان داشتند .

عروس می خواست پلو بپزد ولی بلد نبود ، پیش خودش فکر کرد

اگر از کسی نپرسد پلویش خراب می شود و اگر از مادر شوهرش بپرسد

آبرویش می رود و او را سرزنش می کند.

پیش مادر شوهرش رفت و سعی کرد طوری سوال کند که او متوجه نشود که بلد نیست آشپزی کند.

از مادرشوهر پرسید : چند پیمانه برنج بپزم که نه کم باشد ، نه زیاد ؟

مادر شوهر جواب سوال را داد و پرسید : پختن آنرا بلدی ؟

عروس گفت : اختیار دارید تا حالا‌ هزار بار پلو پخته ام. ولی اگر شما هم بفرمائید بهتر است.

مادرشوهر گفت : اول برنج را خوب باید پاک کنی

عروس گفت : میدانم

مادرشوهر گفت : بعد دو بار آنرا می شویی و می گذاری تا چند ساعت در آب بماند.

عروس گفت : میدانم  ادامه مطلب ...

ضرب المثل پیش از چوب غش و ریسه می رود

ضرب المثل پیش از چوب غش و ریسه می رود

ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ , نرود میخ آهنی در سنگ فرو

روزی بود و روزگاری . در آن روزگار دو نفر مثل سگ و گربه به جان هم افتاده بودند و با هم دعوا می کردند . هیچ کس نمی دانست آنها سر چه موضوعی با هم دعوا می کنند . تا اینکه یک نفر از آنها دیگری را زخمی کرد . مردم ، مرد زورمند را دستگیر کردند تا پیش قاضی ببرند و مرد کتک خورده را آرام کرده و صورتش را با دستمالی بستند . مردم ، مرد زورمند را کشان کشان می بردند .

وقتی عصبانیت او فروکش کرد مرد با خود گفت : دیدی چه بلایی سرخودم آوردم . او طلبش را از من می خواست . حرف بدی که نمی زند !! یکی از مأموران گفت : وقتی جناب قاضی به حسابت رسید آنوقت آدم می شوی . مأمورها او را به حضور قاضی بردند . قاضی پرسید : چه شده ؟

مرد زورمند شروع به گریه و زاری کرد . بعد هم با ناله گفت جناب قاضی من بی گناهم . زن و دو تا بچه دارم آبرو دارم به من رحم کنید . بعد هم برای اینکه دل قاضی را به رحم آورد با ناله و زاری ادامه داد . پایم درد می کند ، دستم درد می کند .  ادامه مطلب ...

هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی

داستان ضرب المثل هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی

هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی | داستان ضرب المثل

چون کسی به دیگری بدی کند یا در مجلسی یک نفر از بدی هایی که با او شده صحبت کند مردم می گویند آنکه برای تو چاه می کند اول خودش در چاه می افتد.

در زمان پیامبر اسلام  شخصی که دشمن این خانواده بود هر وقت که می دید مسلمانان پیشرفت می کنند

و کفار به پیامبر اسلام ایمان می آورند خیلی رنج می کشید.

عاقبت نقشه کشید که پیامبر اسلام را به خانه اش دعوت کند و به آن محمد بن عبدالله آسیب برساند.

به این منظور چاهی در خانه اش کند و آن را پر از خنجر و نیزه کرد آن وقت رفت نزد محمد بن عبدالله  و گفت :

«یا رسول الله اگر ممکن میشه یک شب به خانه من تشریف فرما بشید» حضرت قبول کرد، فرمود : «برو تدارک ببین ما زیاد هستیم.»

شب میهمانی که شد محمد بن عبدالله  با علی بن ابی طالب و یاران دیگرش رفتند خانه آن شخص.

آن شخص که روی چاه بالش و تشک انداخته بود بسیار تعارف کرد که محمد بن عبدالله  روی آن بنشیند.

پیامبر اسلام بسم الله گفت و نشست.

آن شخص دید حضرت در چاه فرو نرفت خیلی ناراحت شد و تعجب کرد.

بعد گفت حالا که حضرت در چاه فرو نرفت در خانه زهری دارم آن را در غذا می ریزم که پیامبر اسلام و یارانش با هم بمیرند.

زهر را در غذا ریخت آورد جلو میهمانان،  ادامه مطلب ...