داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان ضرب المثل تنبل خانه شاه عباسی

داستان ضرب المثل تنبل خانه شاه عباسی

داستان ضرب المثل تنبل خانه شاه عباسی | داستان ضرب المثل

هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او می گویند: مگه تنبلخونه شاه عباسه؟

امروز به ریشه یابی این مثل عامیانه می پردازیم.

شاه عباس کبیریک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند

و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.

سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تایید کردند.

از نمایندگان اصناف پرسید،

آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلـاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.

اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبل ها هستند که سرشان بی کلـاه مانده.

شاه بلـافاصله دستورداد تا تنبلخانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.

بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد.کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد

و تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد.  تنبل ها از سرتاسر مملکت را در آن جای گرفتند

و زندگیشان از بودجه دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد،

شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟

عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!

شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.

دید تنبلها از در و دیوار بالـا می روند و جای سوزن انداختن نیست.

شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت،

آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.  ادامه مطلب ...