داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان ضرب المثل میمون پیر دستش را داخل نارگیل نمی کند

داستان ضرب المثل میمون پیر دستش را داخل نارگیل نمی کند

ریشه حکایت داستان ضرب المثل میمون پیر دستش را داخل نارگیل نمی کند

در هندوستان ، شکارچیان برای شکار میمون ها سوراخ کوچکی در نارگیل ایجاد می کنند و یک موز در آن می گذارند و زیر خاک پنهان می کنند. 

ادامه مطلب ...

داستان و ریشه ضرب المثل پاشنه آشیل

داستان و ریشه ضرب المثل پاشنه آشیل

داستان و ریشه ضرب المثل پاشنه آشیل

آشیل یا اخیلوس فرزند پله پادشاه میرمیدون‌ها مشهورترین قهرمان افسانه‌ای یونان است که نامش با آثار هومر عجین شده است.

طبق بعضی روایات مادرش تتیس پس از تولد او با دو انگشت خود قوزک پایش را گرفت و وارونه در شط افسانه‌ای ستیکس فرو برد و بیرون کشید بدین جهت تمام اعضای بدن آشیل به جز قوزک پایش همه در دست مادر بود رویین گردید

سپاهیان یونان که بدون کمک و یاری آشیل قادر نبودند شهر تروا را فتح کنند از اولیس خواستند تا آشیل را به تروا کشاند و موجب وحشت دشمنان گردد.

دیری نگذشت که حریف دریافت تیر به هیچ جای آشیل کارگر نیست مگر یک جا ، همان قوزک پا یعنی جای دو انگشت مادرش که او را وارونه در آب فرو کرده بود. 

ادامه مطلب ...

داستان و ریشه ضرب المثل عاقبت گرگ زاده گرگ شود

داستان و ریشه ضرب المثل عاقبت گرگ زاده گرگ شود

داستان و ریشه ضرب المثل عاقبت گرگ زاده گرگ شود

در زمان قدیم گروهی دزد غارتگر بر سر کوهی در کمین گاهی به سر می بردند و سراه غافله ها را گرفته به قتل و غارت می پرداختند.

این گروه باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شده بودند و نیروهای ارتش شاه نیز نمی توانستند بر آن‌ها دست یابند، زیرا در قله کوهی بلند کمین کرده بودند و کسی را جرأت رفتن به آنجا نبود.

فرماندهان اندیشمند کشور برای مشورت به گرد هم نشستند. سرانجام چنین تصمیم گرفتند که یک نفر از نگهبانان با جاسوسی به جستجوی دزدان بپردازد و اخبار آن‌ها را گزارش کند و هرگاه آنان از کمینگاه خود بیرون آمدند، گروهی از جنگاوران دلاور را به سراغ آنها بفرستند. این طرح اجرا شد و هنگامی که گروه دزدان شبانه از کمینگاه خود خارج شدند.جاسوس بیرون رفتن آن‌ها را گزارش داد. دلاورمرادن ورزیده بی درنگ خود را تا نزدیکی های کمینگاه دزدان رساندند و در آنجا خود را مخفی کردند و به انتظار دزدان نشستند. 

ادامه مطلب ...

داستان و ریشه ضرب المثل نه شیر شتر نه دیدار عرب

داستان و ریشه ضرب المثل نه شیر شتر نه دیدار عرب

داستان و ریشه ضرب المثل نه شیر شتر نه دیدار عرب

خانواده‌ای ایلیاتی و عرب در صحرایی چادر زده بودند و به چراندن گله خود مشغول بودند. یک شب مقداری شیر شتر در کاسه‌ای ریخته بودند و زیر حصین گذاشته بودند.

از قضا آن شب ماری که همان نزدیکی‌ها روی گنجی خوابیده بود گذارش به زیر حصین افتاد و شیر توی کاسه را خورد و یک دانه اشرفی آورد و به جای آن گذاشت. فردا که خانواده ایلیاتی از خواب بیدار شدند و اشرفی را در کاسه شیر دیدند خوشحال شدند و شب دیگر هم در کاسه، شیر شتر کردند و در همان محل شب پیش گذاشتند. باز هم مار آمد و شیر را خورد و اشرفی به جای آن گذاشت و رفت. این عمل چند بار تکرار شد تا اینکه مرد عرب ایلیاتی گفت: «خوبست کمین کنم و کسی را که اشرفی‌ها را می‌آورد بگیرم و تمام اشرفی‌هاش را صاحب بشوم» شب که شد مرد عرب کمین کرد. نیمه شب دید ماری به آنجا آمد مرد عرب تبر را انداخت که مار را بکشد. 

ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل ها ریشه ستون پنجم دشمن

داستان ضرب المثل ها ریشه و داستان ضرب‌المثل ستون پنجم دشمن

ریشه و داستان ضرب‌المثل ستون پنجم دشمن,مگه ستون پنجم دشمنی,کنایه ستون پنجم دشمن

کاربرد ضرب المثل : ضرب‌المثلی که به معنای کنایی به افرادی اطلاق می‌شود که خواسته و ناخواسته کاری می کنند که به ضرر گروه خودی و نزدیکانشان تمام می‌شود.

در ضرب المثل «ستون پنجم دشمن» که البته امروز یک اصطلاح رایج در ادبیات سیاسی محسوب می‌شود، «ستون پنجم» به معنای  جاسوس است. البته شاید بتوان در تعبیر درست‌تر گفت اگرچه جاسوس در معنای اصلی خود کسی است که مصلحت کشور را ولو به قیمت جان خود از نظر دور می‌دارد و از روی خودآگاهی به سود دشمن کاری می‌کند اما در این مثل اشارت به افرادی است که دانسته و ندانسته و گاه از روی جهل کاری می‌کنند که به ضرر گروه خودی است و به قولی گل به خودی محسوب می‌شود و ضرر بزرگی را بر روند کار گروهی وارد می‌کند. 

ادامه مطلب ...

داستان و ریشه ضرب المثل مهمان روزی خودش را با خودش می‌آورد

داستان و ریشه ضرب المثل مهمان روزی خودش را با خودش می‌آورد

ضرب المثل در مورد میهمان,ضرب المثل مهمان روزی خودش را با خودش می‌آورد


روزی مهمانی به کلبه محقّر مرد صاحب بصیرت وارد شد. آن مرد ، مَقدم او را گرامی داشت و با وجود تنگدستی صمیمانه از وی پذیرایی کرد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد و برای او آورد.

مهمان با دلی شاد و خرسند از او خداحافظی کرد و رفت ولی همین که قدم از خانه بیرون گذاشت صاحب‌خانه از پشت مشاهده کرد که مشتی مار و عقرب و رتیل به تن او چسبیده‌اند.

وحشت‌زده به دنبال او روان شد. چون اندکی راه پیمودند و به بیابان رسیدند دید که جانوران گزنده همه از بدن او به زمین ریختند و هر یک به گوشه‌ای گریختند و در لابه‌لای سنگ‌ها و بوته‌های صحرایی پنهان شدند.

دانست که آنچه مهمان با خود برده و در بیابان ریخته درد و بلاهای خانه او بوده است. پس خدا را شکر کرد و به خانه بازگشت. 

ادامه مطلب ...

داستان جالب ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ فرو

داستان جالب ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ فرو

روزی روزگاری، کاروانی به قصد تجارت از ایران عازم یونان شد. در آن دوره هر کاروانی که به قصد تجارت عازم سرزمینی می‌شد مسافرانش چند شتر و اسب کرایه می‌کردند و کالایی که قصد فروش آن را داشتند بر حیوانات می‌بستند و عازم سفر می‌شدند. در بعضی از مسیرهای کوهست

ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ,نرود میخ آهنین به سنگ,naravad mikh ahani be sang foro,kv,n ldo Hikd fi sk' tv,

انی نیز گاهی عده‌ای دزد و راهزن بودند که به این کاروان‌ها حمله می‌کردند. اموالشان را می‌دزدیدند و اگر مقاومت می‌کردند حتی صاحبین کالا را هم می‌کشتند.

مسافرین این کاروان به سلامت به یونان رسیدند و کالاهای یونانی را با کالاهای خود خرید و فروش کردند و به سمت ایران بازگشتند. آنها در مسیر بازگشت بودند که در دام یک گروه راهزن یونانی گیر افتادند و تمام اموال و دارایی تجار غارت شد، حتی شتر و اسب کاروانیان را هم از آنها گرفتند. تجار بیچاره هرچه گریه و ناله و التماس کردند هیچ فایده‌ای نداشت چون راهزنان یونانی بودند و اصلاً زبان فارسی بلد نبودند.

در میان مسافرین لقمان حکیم هم حضور داشت. لقمان گوشه‌ای نشسته بود و رفتار غارتگران را مشاهده می‌کرد. تاجران نزد لقمان آمدند و گفتند: تو حکیمی! با اینها صحبت کن، شاید سخنی پندآمیز از زبان تو دل دزدان را به رحم آورد و حداقل شترها و اسب‌های ما را به ما بازگرداند. 

ادامه مطلب ...

ضرب المثل پیش از چوب غش و ریسه می رود

ضرب المثل پیش از چوب غش و ریسه می رود

ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ , نرود میخ آهنی در سنگ فرو

روزی بود و روزگاری . در آن روزگار دو نفر مثل سگ و گربه به جان هم افتاده بودند و با هم دعوا می کردند . هیچ کس نمی دانست آنها سر چه موضوعی با هم دعوا می کنند . تا اینکه یک نفر از آنها دیگری را زخمی کرد . مردم ، مرد زورمند را دستگیر کردند تا پیش قاضی ببرند و مرد کتک خورده را آرام کرده و صورتش را با دستمالی بستند . مردم ، مرد زورمند را کشان کشان می بردند .

وقتی عصبانیت او فروکش کرد مرد با خود گفت : دیدی چه بلایی سرخودم آوردم . او طلبش را از من می خواست . حرف بدی که نمی زند !! یکی از مأموران گفت : وقتی جناب قاضی به حسابت رسید آنوقت آدم می شوی . مأمورها او را به حضور قاضی بردند . قاضی پرسید : چه شده ؟

مرد زورمند شروع به گریه و زاری کرد . بعد هم با ناله گفت جناب قاضی من بی گناهم . زن و دو تا بچه دارم آبرو دارم به من رحم کنید . بعد هم برای اینکه دل قاضی را به رحم آورد با ناله و زاری ادامه داد . پایم درد می کند ، دستم درد می کند .  ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل هر چیزی تازه‌ اش خوبه الا دوست

داستان ضرب المثل هر چیزی تازه‌ اش خوبه الا دوست

ریشه تاریخی ضرب المثل, انواع ضرب المثل

 داستان ضرب المثل هر چیزی تازه‌ اش خوبه ، الا دوست ، در ادامه با ما همراه باشید

هر چیزی نوش خوبه به غیر از دوست

روزی روزگاری، دو دوست قدیمی که سالیان سال با هم دوست و یار بودند و به قول معروف نان و نمک یکدیگر را خورده بودند شروع به کار معامله و دادوستد کردند. این دوستان هرچند وقت یکبار با یکدیگر معامله می‌کردند و از آنجایی که هر معامله‌ای امکان دارد سودده یا زیان ده باشد، در یکی از این معامله‌ها متضرر شدند و هریک از آنها دیگری را در این زیان مقصر می‌دانستند و این خود باعث اختلاف و سوءتفاهم بین آنها شد. آنها دیگر مثل گذشته با هم دوست نبودند و کمتر یکدیگر را می‌دیدند و کمتر از پیش از حال یکدیگر خبردار می‌شدند. گاه پیش می‌آمد که دلشان برای گذشته و دوره‌ای که با یکدیگر خوب و صمیمی بودند تنگ می‌شد ولی غرورشان اجازه نمی‌داد، اختلافشان را بر سر این معامله کنار بگذارند و به دیدار یکدیگر بروند.

بالاخره یک روز یکی از این دوستان تصمیم گرفت تا غرورش را زیر پا بگذارد و با دوستش صحبت کند تا اختلافشان را برای همیشه کنار بگذارند و مثل قبل با هم رفتار کنند و یا اینکه برای همیشه با هم قطع رابطه کنند. مرد تاجر با این قصد شاگردش را فرستاد تا به سراغ دوستش برود و از او دعوت کند، برای اینکه مشکلشان را حل کنند و به در دکّان او بیاید. مرد دومی وقتی شاگرد دوستش را دید که از او می‌خواهد تا به دکان استادش برود، بلند شد و دفتر حساب و کتابش را جمع کرد تا اگر دوستش سندی در محکومیت او رو کرد، او هم از سندها و مدارکش استفاده کند. و همین کار را هم کرد، او از همان ابتدای ورودش جروبحث را شروع کرد. اولی سعی می‌کرد دومی را متهم کند و دومی می‌خواست اولی را متهم کند تا اینکه سروصدایشان بالا گرفت.  ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل اشک تمساح می ریزد

داستان ضرب المثل اشک تمساح می ریزد

داستان ضرب المثل اشک تمساح می ریزد | داستان ضرب المثل

گریه دروغین را به اشک تمساح تعبیر کرده اند.

خاصه گریه و اشکی که نه از باب دلسوزی، بلکه از رهگذر ریا و تلدیس باشد،

تا بدان وسیله مقصود حاصل آید و سو نیت گریه کننده جامه عمل بپوشد.

سابقا معتقد بودند که غذا و خوراک تمساح به وسیله اشک چشم تامین می شود.

بدین طریق که هنگام گرسنگی به ساحل می رود و

مانند جسد بی جانی ساعت ها متمادی بر روی شکم دراز می کشد.

در این موقع اشک لزج و مسموم کننده ای از چشمانش خارج می شود

که حیوانات و حشرات هوایی به طمع تغذیه بر روی آن می نشینند.

پیداست که سموم اشک تمساح آنها را از پای در می آورد.  ادامه مطلب ...