نگاه به زندگی از دریچههای متفاوت
روزى مرد ثروتمندى دست پسر بچه کوچک خود را گرفت و به تماشاى روستایى برد تا نشان دهد روستائیان با چه فقر و مشکلاتی زندگى مىکنند تا او قدر زندگىاى را که دارد بداند.
مرد و پسرش به روستا رفتند و یک شب را در خانه به ظاهر محقر یک خانواده روستایى به سر کردند.
فرداى آن روز که روستا را ترک مىکردند، در حال بازگشت، پدر از پسرش پرسید: خوب، پسرم دیدى روستائىها چگونه زندگى مىکردند؟
پسر گفت: آرى.
پدر از پسرش پرسید: متوجه شدى زندگى آنان چه حال و هوائى داشت؟
پسر گفت: آرى.
پدر از پسرش پرسید: خوب، حالا نظرت چیست؟
ادامه مطلب ...