ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
داستان مادر دروغگو
مادر
پسر هشت سالهای فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از
او پرسید: «پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟»
پسر با معصومیت جواب داد: «مادر اولیام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است.»
پدر با تعجب پرسید: «چطور؟»
پسر
گفت: «قبلاً هر وقت من با شیطانیهایم مادرم را اذیت میکرم، مادرم میگفت
اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست اما من به شیطانی ادامه میدادم. با این
حال، وقت غذا مرا صدا میکرد و به من غذا میداد. ولی حالا هر وقت شیطانی
کنم مادر جدیدم میگوید اگر از اذیت کردن دست برندارم به من غذا نمیدهد و
الان دو روز است که من گرسنهام.»
بابا عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود دمت گرم ...
عالی بود
VERY GOOD
اخی دلم براش سوخت
چ زیبا خیلی عاااااالی بوود